یک نفر بود که تو این دنیای بزرگ دوستش داشتم و دارم اما انگار دیگه رفته ...
دیگه هیچ خبری ازش نیست نمی دونم الان کجاست خوشحاله یا ناراحته اما انگار کم کم داره فراموش می کنه ، نمی خواستم دیگه چیزی بنویسم برای کسی که فراموش کرد شاید هم باز دارم زود قضاوت می کنم اما ...
یکی هست که دیروز می خواست با من عهد ببنده فرصت نشد نمی دونم چقدر از دستم ناراحته شاید هم خیلی ناراحته که تا حالا هیچ خبری نیست ازش
از دیشب هم دارم همه نوشته هاشو می خونم ، آره راست می گفت این همه خاطره ...
اگه بدونه من چه حالی دارم چطوری گریه می کنم شاید منو ببخشه
تو اسمت یک چیزه دیگه ست اما ماهان جان تورو خدا وبلاگ رو چک کن شاید دلت خواست و چیزی نوشتی شایدم خواستی فراموش کنی در هر دو صورت هم بهم بگو
تنهای تنهام
دل نوشت: دلمو بردی از نو دیگه چی می خوای
دار و ندارم مال تو دیگه چی می خوای ؟!